سلام
شنبه 18 مهرماه سال 1388 22:09
امروز دیدمش. انگار تازه می شناسمش. یک ساله که بیشتر با همیم. یک ساله که قبول کرده باهام باشه. خیلی لجبازه. من بهش می گم سنگ! آخه یه وقتایی مثل سنگ سخته. خیلی سخت.... اومدم خونه اش. شب پیشش بودم. صبح که از خواب پاشدم حالم بد بود. سرماخوردگی و سینوزیت پدرمو در آورده. منو برد دکتر. اما چه دکتر بر دنی. همش با دعوا! هی قر...